تذکر چندباره رهبر معظم انقلاب راجع به «علم و وضعیت دانشگاهها» در دو سه سال اخیر، نکات بسیاری برای پرداختن دارد. وجه اشتراک بیانات ایشان در این موارد، هشدار نسبت به افت علمی کشور و وضعیت فرهنگی دانشگاههاست. مرور فرمایشات ایشان نشان میدهد رهبر انقلاب از هر فرصتی برای پیگیری رشد علمی کشور و سالمسازی محیط دانشگاه و آماده کردن آن برای پرچمداری نهضت گسترده علمی و پیریزی تمدن نوین اسلامی استفاده کردهاند.
1- حفظ رشد چشمگیر علمی، همواره توسط حضرت آقا گفته و شنیده شده است. طبق برخی آمار منتشر شده، در دهه منتهی به سال 92، ایران 13 برابر متوسط جهانی و بنا بر برخی دیگر از منابع آماری تا 15 برابر متوسط جهانی شتاب رشد علمی داشته است؛ این میزان از رشد خیرهکننده باعث شده بود که رتبه علمی ایران در بین کشورهای جهان، بین 14 تا 17 در نوسان باشد. به بیانی دیگر و به روایت این آمار، جمهوری اسلامی ایران در ده سال منتهی به سال 92، در زمینه علم و پیشرفت علمی از کشورهای اول قارههای آسیا و آفریقا و جلوتر از بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی بوده است.
از سال 92 به این طرف، رشد 13 تا 15 برابری علمی ایران سیر قهقرایی به خود گرفت تا اینکه در نهایت، نمودار صعودی پیشرفت علمی ایران سقوط کرد. اینکه چنین توقف و سقوط علمیای از چه دلایلی نشأت میگیرد جای بررسیهای جداگانه دارد؛ اما ذکر یک نکته به عنوان علتالعلل این وضعیت ناخوشایند در اینجا لازم است که آن هم «سیاسیکاری و اقدامات غیرکارشناسانه» مسئولان وزارت علوم است.
هنوز مسئله چند هزار دانشجوی نخبه بورس شده و جذب نشدن آنها در دانشگاهها و تذکر جدی رهبر انقلاب در این رابطه تمام نشده، ریاست کسی بر دانشگاه مهم فرهنگیان مطرح میشود که بخش عمده تحصیلش را در آمریکا سپری کرده و به تصریح مکتوب خودش که نتیجه همین تحصیلات آمریکایی است هیچ اعتقادی به «تربیت و آموزش ایدئولوژیک» ندارد!
در شرایطی که هنوز چند هزار دانشجوی بورسیه بعد از اظهارنظر صریح مجلس مبنی بر محق بودنشان و همچنین پس از سه سال دوندگی تنها با وعده و وعیدهای غالباً توخالی مسئولان مواجه میشوند، رسانهها از جذبهای چند روزه فامیلی در هیأتهای علمی برترین دانشگاهها خبر میدهند!
بدیهی است که استمرار چنین وضعیتی میتواند وضعیت علمی ما را بدتر کند. «اقدامات غیرکارشناسانه و سیاسی» اولین وزیر علوم دولت یازدهم، نمایندگان ملت را به این نتیجه درست رساند که رأی اعتماد خود را از وی پس بگیرند. اما ظاهراً پس از برکناری فرجیدانا از وزارت علوم، جریانهای حاشیهای این وزارتخانه از کار ننشسته و حتی فعالتر از قبل به حاشیهسازیهای خود ادامه میدهند؛ وگرنه وقایع خلاف قانون شورای عالی انقلاب فرهنگی در خلع ید خود در انتخاب رؤسای دانشگاهها نبایستی اتفاق میافتاد، یا اینکه پس از صحبت صریح رهبر انقلاب در ماه مبارک رمضان، بایستی مسئله چند هزار دانشجوی نخبه و مؤمن بورسیه با مجازات عاملین افشاکننده اسامی آنها و جذب بورس شدهها در دانشگاهها خاتمه مییافت، یا اینکه دانشگاههای مهم کشور نزدیک دو سال بدون رئیس اداره نمیشد، یا اینکه تنها دانشگاه متخصص در زمینه اقتصاد مقاومتی - دانشگاه اقتصاد - با یک دانشگاه با رتبهای بسیار پایینتر - دانشگاه خوارزمی - ادغام نمیشد و دانشجویانش سرگردان نمیشدند و یا اینکه ... .
بد نیست یک مقایسه درون دولتی برای فهم بیشتر اثرات سوء اقدامات «سیاسی و غیرکارشناسی» داشته باشیم. وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که دانشکدههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی سراسر کشور را مدیریت میکند، با رویکرد غیرسیاسی و نسبتاً کارشناسانهای که داشته، در همین مدتی که سایر دانشگاههای ما با توقف رشد علمی مواجه بودهاند، باعث ارتقای رتبه جهانی ایران در زمینه علوم پزشکی شده است.
سیاسیکاری افراطی، میدان دادن به نیروهای حاشیهای که مانند دولت در سایه برای وزارتخانه مهم علوم تصمیمسازی میکنند و عملاً تصمیمهای خودشان را اجرایی هم میکنند، موجب دلخوری و دلزدگی اقشار دانشگاهی هم شده است. نگاهی به سیر دانشگاهیانی که پس از روی کار آمدن دولت یازدهم با رنجش خاطر، علیالخصوص در رشتههای فنی و مهندسی عطای تحصیل و خدمت در ایران را به لقایش بخشیدهاند، مؤید این موضوع است که سیاستزدگی دانشگاهها و توجه نکردن به مقوله اولی و اصلی، یعنی علم، باعث شده بدنه دانشگاهی هم تا حد قابل تأملی به مسئولان وزارت علوم بیاعتماد شوند.
2- اوضاع علمی و سیاسی دانشگاهها، تنها ضعف مجموعههای علمی کشور نیست، بلکه مهمتر از آن، «وضعیت فرهنگی» مراکز علمی هم چندان به سامان نیست. رهبر انقلاب در این رابطه هم دغدغههای بجایی را مطرح کردهاند.
حضرت آقا تصریح کردند که کار فرهنگی، برگزاری اردوی مختلط و کنسرت در دانشگاهها نیست و برخی از مسئولین برداشت درستی از کار فرهنگی در دانشگاهها ندارند. اینکه «کارفرهنگی» مناسب دانشگاه کدام است و کدام نیست، بررسیهای جداگانهای را میطلبد، اما آنچه عجالتاً باید به آن پرداخت، نمایاندن بخشی از کجفهمیهای گسترده از مقوله «کار فرهنگی» است.
علیرغم اینکه معاون محترم فرهنگی وزارت علوم گفته است برگزاری اردوهای مختلط در دانشگاهها جرم است و دانشجویان در چنین اردوهایی شرکت نکنند، اما بر هیچ دانشگاهیای پوشیده نیست که بخش عمده این قبیل اردوها توسط خود دانشگاهها و اساتید در حال برگزاری است. یک بررسی میدانی مختصر مشخص میکند که برخی دانشکدهها و اساتید در قالب «اردوی علمی» و مثلاً به منظور «جمعآوری نمونههای گیاهی»، «بازدید از مکانهای باستانی»، «شرکت در همایشهای علمی» و ... دانشجویان را عملاً با اجباری روحی به اردوهای شبانهروزی مختلط هدایت میکنند. پر پیداست که اردوهایی با چنین عناوینی تنها توسط برخی اساتید تدارک دیده میشود و اگر اساتید از طریق دانشکدهها برنامهریزی این اردوها را انجام ندهند هیچکدام از این اختلاطهای غیرضرور از اساس شکل نخواهد گرفت.
مفسده این اردوها بسیار بیشتر از اردوهایی است که ممکن است خارج از دانشگاه و توسط خود دانشجویان برگزار شود، چرا که به صورت رسمی توسط استاد و دانشگاه انجام میشود، ظاهر مشروع به خود گرفته و ممکن است موجب خاطرجمعی دانشجوها و خانوادههایشان هم بشود و بسیاری از کسانی که به لحاظ عقیدتی و فرهنگی سنخیتی با اینگونه اردوها ندارند هم در آن شرکت کنند. اما در یک اردوی مختلط، حتی اگر اسم دانشگاه و استاد بر سر آن باشد، آثارهای نامناسب فرهنگی بسیاری دارد خاصه اینکه اردو برای چند شبانهروز و خارج از شهر محل تحصیل باشد و ... .
معاون فرهنگی وزارت علوم اعلام کرده با اردوهای مختلط چون برخلاف اساسنامه وزارت علوم است و جرم محسوب میشود، برخورد میکنیم و تذکر میدهیم، اما راجع به دانشجویانی که خارج از دانشگاه اردوی مختلط ترتیب میدهند، «دانشگاه در این حوزه مسئولیت و اختیاری ندارد»! پرواضح است که دانشگاه با اهرمهایی چون تذکر شفاهی یا کتبی به چنین دانشجویانی و یا در موارد حادتر با ورود کمیته انضباطی به قضیه میتواند و باید از بروز مفسدههای احتمالی این چنین اردوهایی پیشگیری نماید، نه اینکه بالاترین مقام فرهنگی وزارت علوم با سلب مسئولیت از مسئولان دانشگاهها، این توصیه ضمنی را به دانشجویان بنماید که اردوهای مختلط را بیرون از دانشگاه ترتیب دهید!
صدور بخشنامههایی برای محدودسازی بسیج دانشجویی (که هم در دانشگاههای سراسری و هم در دانشگاه آزاد اتفاق افتاده است )، شوی لباس، تئاترها و کنسرتهای ضدفرهنگی متعدد در دانشگاهها که هر هفته خبرهایی از آن رسانهای میشود و ... نمونههای سطحینگری و کجفهمی از «کار فرهنگی» است که فضای سیاسی و علمی مراکز دانشگاهی را هم متأثر کرده است. واکاوی هر یک از این موارد مثنوی هفتاد من کاغذی است که فرصتهای دیگری را میطلبد.
3- جامعه دانشگاهی ما مملو از صدها هزار دانشجو، استاد و کارمندانی است که مؤمن، ارزشی و متخصصاند. حضرت آقا هم در دیدار هفته گذشته خود با رؤسای مراکز علمی و هم قبل از آن با استفاده از نیروهای مؤمن و میدان دادن به آنها تأکید کردهاند. ایشان دلیل نرسیدن کشورمان به رشد بیش از پیش علمی را «استفاده نکردن از ظرفیت»های موجود دانستند و از مسئولان وزارت علوم خواستند از تمام این ظرفیتها برای پیشبرد نهضت علمی استفاده نمایند.
بیشک قاطبه دانشگاهیان که مؤمن و متخصص و پرانگیزهاند، یکی از این ظرفیتهای عظیمی است که مجموعه دولت بایستی از آن بهترین استفاده را در جهت بهبود شرایط علمی دانشگاهها بنماید. سخنانی از این دست که شرایط تحریمی و نبودن زیرساختها باعث کند شدن شتاب علمی کشورمان شده، بیشتر فرافکنی و پاک کردن صورت مسئله است تا دلیلی منطقی، چرا که ملت ایران سی و هفت سال است ذیل تحریمهای ظالمانه و ضد حقوق بشری غرب و شرق، به پیشرفتهای خیرهکنندهای که تعظیم دوست و دشمن را به همراه داشته، رسیده است.
نگاه جناحی، سیاسیکاری و اصل قرار دادن همهچیز جز «علم»، سم مهلک محیطهای علمی است که اکنون علاوه بر دانشجویان، صدای بسیاری از اساتید را هم درآورده است. تنها راه برون رفت از چنین وضعیتی، همانطور که رهبر انقلاب فرمودهاند استفاده از تمام ظرفیتها و توجه ویژه به کارکرد اصلی دانشگاه یعنی پیشبرد نهضت علمی و ایفای نقش در ایجاد تمدن نوین اسلامی است.
محمدصادق فقفوری